من خسته ام، تو خسته ای آیا شبیه من؟!
یک شاعر شکسته ی تنها شبیه من
یک شاعر شکسته ی تنها شبیه من
حتی خودم شنیده ام از این کلاغها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
امروز دل مبند به خودم که می شود
این گونه روزگار تو فردا شبیه من
ای هم قفس! بخوان که روز تو روشن است
خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من
از لحن شعر های تو معلوم می شود
مانند خودم است دلت یا شبیه من؟
آبی ترین مسافر من می شناسمت
دل می زنی همیشه به دریا شبیه من
من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن!!
در شهر کشته اند کسی را شبیه من
نجمه زارع
۰ نظر
۰۶ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۳