شماره 62
جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۵ ب.ظ
یه شب وسط اون بحث های معمول و نسبتا سنگین، یهو برای جهت دادن به بحث و رسوندن منظورش پرسید: اگه بهت بگن تمام دنیا رو بهت میدیم اگه قبول کنی بمیری، قبول می کنی؟
یه لحظه گیج شدم. نفهمیدم. با تعجب گفتم: خب وقتی قراره بمیرم با اون دنیا چی کار می تونم بکنم؟
گفت: دقیقا نکته ش همینه. وقتی مردی دیگه کل دنیای مادی رو بهت بدن فایده نداره. قراره از چیش استفاده کنی؟
حالا من موندم و مفهومی که از این سوالش گرفتم. دارم فکر می کنم یه روز بیاد و بگه یادته یه روز چنین آرزویی داشتی؟ بیا الان بهت بدمش.
و من یه لحظه گیج بشم. نفهمم. با تعجب بگم: خب الان که دیگه آرزوش رو ندارم قراره باهاش چی کار کنم؟
یه آرزوی بیات شده علاوه بر لای جرز دیوار فقط به درد آینه ی دق شدن می خوره و لاغیر :)
پ.ن: احساسات هم همین طور هستند
۹۶/۰۸/۱۹