سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

«مادرم می گفت وقتی شب بشه و هوا تاریک، افسانه ها بیدار میشن...!»

خوب... اینجا همیشه شبه :)

آخرین نظرات

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است



بدو از نو با هم آشنا بشیم

(بیا از نو با هم آشنا بشیم)


از نگاه هم خجالت بکشیم


ایدفه تو یک قدم جلو بنس

(ایندفعه تو یه قدم جلو بذار)

  

جای ساعت اسمِ مه ازوم بپرس

(جای ساعت، اسم منو ازم بپرس)


بی مه قول هاده صبا صبح سروقت

(به من قول به فردا صبح سر وقت)


چشم براهم بشی زیر ای درخت

(چشم براهم باشی زیر این درخت)

۲ نظر ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۰۱
Its Mans