سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

«مادرم می گفت وقتی شب بشه و هوا تاریک، افسانه ها بیدار میشن...!»

خوب... اینجا همیشه شبه :)

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است







من خسته ام، تو خسته ای آیا شبیه من؟!
یک شاعر شکسته ی تنها شبیه من

حتی خودم شنیده ام از این کلاغها
در شهر یک نفر  شده پیدا شبیه من

امروز دل مبند به خودم که می شود
این گونه روزگار تو فردا شبیه من

ای هم قفس! بخوان که روز تو روشن است
خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من

از لحن شعر های تو معلوم می شود
مانند خودم است دلت یا شبیه من؟

آبی ترین مسافر من می شناسمت
دل می زنی همیشه به دریا شبیه من

من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن!!
در شهر کشته اند کسی را شبیه من

نجمه زارع
۰ نظر ۰۶ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۳
Its Mans

 

 

 



پر کن پیاله را کین جام آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد!

این جامها که در پی هم می شود تهی

 

دریای آتش است که ریزم به کام خویش

گرداب می رباید و آبم نمی برد!

 

من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام 
 تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم  
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی   
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا  
تا شهر یادها  
دیگر شراب هم   
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد! 


هان ای عقاب عشق  
از اوج قله های مه آلود دوردست! 
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من  
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!


در را ه زندگی
  با این همه تلاش و تمنا و تشنگی   
با این که ناله می کنم از دل که:
  آب......... آب........
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد 

پر کن پیاله را...!

    فریدون مشیری

 

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۴۱
Its Mans