بدو از نو با هم آشنا بشیم
(بیا از نو با هم آشنا بشیم)
از نگاه هم خجالت بکشیم
ایدفه تو یک قدم جلو بنس
(ایندفعه تو یه قدم جلو بذار)
جای ساعت اسمِ مه ازوم بپرس
(جای ساعت، اسم منو ازم بپرس)
بی مه قول هاده صبا صبح سروقت
(به من قول به فردا صبح سر وقت)
چشم براهم بشی زیر ای درخت
(چشم براهم باشی زیر این درخت)
نکند پنجره ای پشت صلیبم باشد / نکند میکروفونی داخل جیبم باشد
نکند این اس ام اس در جایی ثبت شود / نکند گریه ی پشت تلفن ضبط شود
نکند شاهد دعوامان در ماشین اند / نکند داخل حمام تو را می بینند
نکند اسم تو را با دهنش بخش کند / نکند راز مرا تلوزیون پخش کند
نکند میداند آنچه که من میدانم / نکند پس فردا تیتر یک کیهانم...
نکند رخنه کند در دل ایمانم شک / نکند لو بدهم اسم تو را زیر کتک
نکند نامه ی جعلی مرا پست کنند / نکند این همه بد قلب مرا سست کند
تلخم و حل شده کابوس وجودم در سم / غیر تو از همه ی آدمها میترسم
همه دانسته و نادانسته جاسوس اند / دست شان حلقه ی دار است و ترا می بوسند
کاشکی آخر این سوز ... بهاری باشد / کاشکی در بغلت راه فراری باشد
کاشکی از همه مخفی بشود این شادی / کاشکی وصل شود عشق تو به آزادی
کاشکی بد نشود آخر این قصه ی بد / کاشکی باز بخوابیم ولی تا به ابد
نکند رخنه کند در دل ایمانم شک / نکند لو بدهم اسم ترا زیر کتک
نکند نامه ی جعلی مرا پست کنند / نکند این همه بد قلب مرا سست کند
نکند رخنه کند در دل ایمانت شک / نکند لو بدهی اسم مرا زیر کتک
نکند نامه ی جعلی ترا پست کنند / نکند این همه بد قلب ترا سست کند
(( سید مهدی موسوی ))
پر کن پیاله را کین جام آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد!
این جامها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد!
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد!
هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلود دوردست!
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در را ه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می کنم از دل که:
آب......... آب........
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را...!
فریدون مشیری