سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

«مادرم می گفت وقتی شب بشه و هوا تاریک، افسانه ها بیدار میشن...!»

خوب... اینجا همیشه شبه :)

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نامه» ثبت شده است

سلام بابالنگ دراز عزیز

امیدوارم حالت خوب باشد و اگر از احوال من نیز جویا شوی... می گویم ممنون!

نمی توانم بگویم خوبم یا بدم. دوست دارم کسی را که در این مواقع می گوید درست جواب بده. نگو مرسی، ممنون، تشکر... بگو خوبی یا نه. در تمام زندگیم فقط دو نفر این را گفته اند. به گمانم در این زمان احساس می کنی واقعا برای کسی اهمیت داری و آن زمان است که می توانی از ته دلت بگویی خوبم یا بدم. اما من به تو می گویم که من خوبم، چون برای تو می نویسم. و بدم چون به تو فکر می کنم. تو درد و درمانی

بابالنگ دراز عزیز. شماتتم نکن که چرا مثل دیوانه ها حرف می زنم چون این روزها دیگر خودم را عاقل نمی نامم. من فهمیدم که هر آدمی می تواند به سادگی به حماقت برسد. فقط یک کلام.... یک نگاه... یک حرف... رفتن یک نفر... کافیست تا آدم را از خود عاقل و منطقی اش دور کند. امان از آن زمان که دلتنگی فشار بیاورد.... باید دست هایت را به تخت زنجیر کنند و دهانت را هم ببندند وگرنه خودت را به در و دیوار می کوبی و داد می زنی.... داد می زنی.... داد می زنی.... بدون شنیدن هیچ جوابی! و این یعنی معنای واقعی دلتنگی.

در سکوت فکر می کنم. با تو و او که رفته حرف می زنم. گاهی می گویم تقصیر من است. گاهی می گویم تقصیر تو است. گاهی یقه می گیرم و التماس و دعوا می کنم که حرف بزن، بگو تقصیر کیست. این جدایی، این دوری و دلتنگی تقصیر کیست. من؟ تو؟ او؟ سرنوشت؟ 

م.S

۱ نظر ۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۰:۰۵
Its Mans

    

منصوره جان!امروز 18 ساله میشوی.
 

باورها و افکار متفاوتی در مورد این روز داشتی.و همچنین در مورد خودت در این روز...که بالغ میشوی و حق رای و گواهینامه و دیپلم و کنکور و...

امروز فصل قانونی شدن توست عزیزم.دلم نیامد برایت نامه ای ننویسم و اولین کادویت را من ندهم.من که بعد از خدا از همه به تو نزدیک ترم.خب دختر قانونی...دختر حمایت شده ی نامیرا...تو اوج گرما و حرارتی!با توام!

بگو چه چیزهایی یاد گرفتی؟اگر نمیدانی من میگویم.تو تا امروز تجربه های زیادی به دست آوردی.تلخ بودند اما مست حقیقتت کردند.شاید به نظر هیچکس انسان موفقی نباشی اما خودم و خودت میدانیم که چندان هم ناموفق نیستی.شاید هیچکس دوستت نداشته باشد اما خدا و من که داریم.ما این فصل تازه را باور داریم.چون تو هنوز همان دختر بینظیری عزیزم! تو هنوز هم اراده و غرور و جسارتت را داری و میتوانی از آن ها استفاده کنی...

دخترک 18 ساله اگر زمین خورده ای بایست!اگر ایستاده ای راه برو!اگر راه میروی بدو!اگر میدوی پرواز کن!در آسمان زندگیت به کمال برس دلبندم!

که تو همانی که خود میدانی!

چه زود گذشت...18 سال!

شاید روزی چشم بر هم بزنی و 78 ساله شوی.پیرزنی تنها در گوشه ای از این جهان بزرگ و برایت آرزو میکنم آن روز به بهترین هایی که استحقاقش را داشتی رسیده باشی.برایت آرزو میکنم پاک بمیری چون نوزادیت و سربلند پیش خالقت برگردی.سرت را همیشه بالا بگیر و اشک نریز!برای چیزی که ارزشش را ندارد...

غرور و عزت نفست را به هیچ نباز و خود را گم نکن!

تلاش کن باطنت زیبا باشد و نه ظاهرت که ظاهر فانی است و آن روح پاک توست که میماند.

تلاش کن و موفق و دست بگیر از کسی که به هرگونه به تو نیاز دارد. منتظر خوشی نباش بلکه دنبالش برو و به خاطر بسپار حرف دیگران بی اهمیت ترین چیز در این دنیاست.

میدانم مثل سال های قبل در قید و بند تولد و تبریکاتش نیستی و ترجیح میدهی کادو و تبریک هم دریافت نکنی اما اجازه بده اولین کادوی امسالت شعری از طرف من باشد :)

 

نیستیم!

به دنیا می آییم

عکس یک نفره میگیریم

بزرگ میشویم!

عکس دو نفره میگیریم

پیر میشویم!

عکس یک نفره میگیریم

و بعد باز دوباره...

نیستیم! 

 

  منصوره.S  

 

18/5/1394

 

 

 

 

۰ نظر ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۵۲
Its Mans