سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

«مادرم می گفت وقتی شب بشه و هوا تاریک، افسانه ها بیدار میشن...!»

خوب... اینجا همیشه شبه :)

آخرین نظرات

22. احوالات کنونی من

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

 

أحوالات کنونی من : 

 

 

تڪ و تنها بودم

ما بین چندین میلیون آدم

مثل این بود ڪـہ در قایق شکسته اے

نشستم و در دریا گم شده ام

حس میڪردم ڪـہ مرا با افتضاح

از جامعـہ آدم ها

بیرون ڪـرده اند.


  #صـــادق_هدایـت


***
از همه بیزارم و همه از من بیزار و این روزا دوستان! خوب دارن معرفت نشون میدند...!
در حقیقت تو این زماناست که آدم میفهمه شخصیت حقیقی هر شخص چقدر نزدیک به شعارهاشه..

حرف دیگری برای نوشتن نیست...!
:دی

پ.ن: از این عکس تکراری حس خوبی می گیرم.

۹۵/۰۲/۱۱
Its Mans

نظرات  (۲)

شاید... 
شاید هم نه... 




آه
حیف که گاهی یادمون میره کجای این دنیایم و چی ازش میخوایم


آه که چه قدر این زندگی کوچیک و محدود و ملالت آوره 
پاسخ:
اسم لطفا؟
گرچه لحنتون آشناست :/
بگو نمیبخشم  این کامنت گذاشتن هارو

من ولی میبخشم 
راحت باش
:) 
پاسخ:
منظورم از بخشیدن راجع به کامنتا نبود... در حقیقت جواب بود فقط بدون هیچ اشاره ی خاصی. و من هم کاملا راحتم.

من قبلا اون کارا رو انجام دادم. هم سکوت کردم و هم... اما این قضیه انگار قرار نیست تموم بشه!

حرفا تموم نمیشند. آدمی باید سکوتو یاد بگیره. بله اهل وابستگی نیستید!! و رفتن رو هم بلد نیستید. من اینم که هستم. متوجه حرفا و مقصودا نمیشم و جوابام ممکنه آزار دهنده باشه. کسی رو مجبور نکردم تحملم کنه!
یا حتی اگه خوب بودنم با کسی آزارش میده منطقیه طرفم نیاد. دیگه بیاد و بد ببینه مشکل خودشه. دو رو نیستم حریما و منطقه ها فرق داره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی