سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

.::چند خط افسانه::.

سرزمین تینا

«مادرم می گفت وقتی شب بشه و هوا تاریک، افسانه ها بیدار میشن...!»

خوب... اینجا همیشه شبه :)

آخرین نظرات

شماره 75

دوشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۵۸ ق.ظ



تو سریال 13 دلیل می گفتند وقتی احساس افسردگی دارید؛ وقتی وست دارید خودتون رو بکشید، فقط کافیه حرف بزنید. اما اینا توجه کردند که اگه آدم به حرف زدن هم علاقه ای نداشته باشه باید چیکار کرد؟

نمی دونم قضیه چیه...

اما درست وقتی که احساس می کنی همه چیز اوکیه، یه چیز کوچیک نابودت می کنه. از خودت می پرسی مگه اینا خواسته ی تو نبود؟ مگه نمی خواستی امتحانات دانشگاه رو بدی که زود تموم شه؟ مگه یه اکیپ باحال نمی خواستی؟ مگه فلان آرایش رو نمی خواستی؟ مگه نمی خواستی فتوشاپ یاد بگیری و کار کنی؟ مگه سفر نمی خواستی؟ مگه یه روز برای دیدن آردایی ها ذوق نداشتی؟

جواب میشه "آره!"

ولی باز هم دلیلی برای ناراحت بودن هست؛ طوری که انگار اون حس ناراحتی یا در واقع اون حس بی حسی، با گوشت و خونت عجین شده و بغض جزئئی از حنجره ت شده. انگار این اتفاقات همه شون دروغ اند. همه ش منتظر یه نتیجه ی بدی؛ یه افتضاح وسط زندگیت؛ دقیقا وسط وسطش. طوری که دوست داری از آدما بکنی و بری یه گوشه، کنار دریا، جلوی آتیش، تنها بشینی و به خودت فکر کنی. فقط خودت... خود خودت...!

تمام چیزها پشت سرت شروع به محو شدن می کنند و خودت و همون یه تیکه از دنیا می مونید؛ اون لحظه خود آرامشه...

۹۷/۱۰/۱۷
Its Mans

نظرات  (۱)

فکر نمی کنم بتونم بیششتر از حدی که الان موافقم، باهات موافق باشم. چرا هیچی کافی نیست!؟...
پاسخ:
واقعا چرا...؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی